ﯾﻪ ﻋﺪﺩ ﺗﻮ ﺫﻫﻨﺖ ﺑﻴﻦ ١ ﺗﺎ ١٠٠ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻦ ...
.
.
.
.
.
. ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﯼ؟
.
.
.
.
.
ﺑﻪ ﻣﻨﻢ ﻧﮕﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﺮﺩﻱ ؟؟
.
.
.
.
.
.
ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺑﻪ ﻫـﻴﭽﻜﻲ ﻫـﻴﭽﻲ ﻧﮕﻮ ﺍﺻﻦ :)))
الهی ! به مردان درخانه ات. به آن زن ذلیلان فرزانه ات .
به آنانکه در بچه داری تکند. یلان عوض کردن پوشکند .
به آنانکه باذوق وشوق تمام . به مادرزن خود بگویند : مامان .
به آنانکه دامن رفو میکنند. زبعد رفویش اتومیکنند.
به آن قرمه سبزی پزان قدر . به آن مادران به ظاهرپدر .
الهی ! به آه دل زن ذلیل . به آن اشک چشمان ممد سبیل !
که ما را براین عهد کن استوار! ازاین زن ذلیلی مکن برکنار.
خدا خیرت دهد « مستر زاکر برگ»
که من را یک شبه خوشبخت کردی
خیال بنده را از حیث شوهر
در این قحطی شوهر تخت کردی
زدم عکسی به« وال فیس بوکم»
قشنگ و دلرباتر از« شکیرا»
فتوشاپش چنان کردم که گویی
نباشد دختری چون من به دنیا
اگر چه چل بهار از من گذشته
نوشتم بنده هستم بیست ساله
و آن ها را برای درک بهتر
به عکس« وال » خود دادم حواله
اعتراف میکنم بچه که بودم فک میکردم اگه برقارو روشن بذارم آقای ایمنی میاد خونمون.
بخاطر همین با چراغ قوه درس میخوندم.
.
.
.
حالا فهمیدی چرا تجدید میشدم؟!!
سوسك اومده تو اتاقم با جيييييييغ و داد داداشمو صدا كردم اومده ميگه بكشمش ميگم پ ن پ صدات كردم ي عكس يادگاري ازمون بگير......
چند روز پیش هر6 تا عموم با زنو بچه و مامامبزرگو دایی های بابام همگی خونمون بودن سر سفره عمو بزرگم برگشته میگه:راستی عمو امسال میری چندم؟؟
خواهر گودزیلام(دهه ی 80)قبل از من برگشته میگه:سوم دبیرستان. بعد با حالتی که انگار تمام بدبختیهای دنیا سرش خراب شده برگشته میگه:خدا به دادمون برسه امسال شیفتش صبحه صبحا بد بختیم واسه بیدار کردن این خرس گنده اینم که تنبـــــــــــــــــــــــــــل!!!!!
ینی من اون لحظه دلم میخواست افقو بترکونم!!